اسم پسر با پ

📑 فیلتر کردن اسم ها

فاتح و پیروز، نام خسرو دوم شاهنشاه ساساني، مشهور به خسرو پرويز

پاکدامن، آن كه از ارتكاب گناه و خطا پرهيز كند، دیندار، پرهیزکار، عارف، دانشمند

بسیار دارنده، نام پهلوان دلير ايراني ملقب به پورياي ولي

عهد، شرط، قرارداد، میثاق

پوینده، آن که در جهت پیشرفت حرکت می‌کند، جوینده

صورت فارسی اسم ابراهیم، فرشته‌ خوبی

غمگین، دل‌تنگ، نا امید، افسرده، پشیمان، متنفر، متوحش

خبر، پیغام، وحی، الهام

آراسته، نیکو، خوش‌دل، شاد، سرسبز و خرم، مبارک، شادی، خوشحالی

آن که در حال حرکت به نرمی و آرامی است، جوينده

مخففِ پادشاه، بزرگ

مبارک، فاتح، خجسته، کامیاب، خوشحال

فکر، اندیشه، وهم، گمان، ریشه پنداشتن

فولاد، نام پهلوانی در زمان کیقباد

سرزمین باشکوه

مرد پارسی، اهل ایران

رزمجو، مبارز، دلاور

پایدار، پاینده، جاوید، ثابت، ماندگار

منسوب به پاک، طاهر و پاکیزه، تمیز و مرتب

پیش رونده

استوار، جاویدان، از نام های پروردگار

جنگجوي شجاع و زورمند

پارسین، پارسی، اهل پارس

فداکار

انعکاس صوت

منسوب به پارس، پارسي، اهل پارس، از مردم پارس

ترکیب دو اسم پارسا و مهر (پاکدامن و محبت)

منسوب به پارس، پارسی، اهل پارس، از مردم پارس

چیره، غالب

خطه، مرز، کنار، نام منطقه ای در غرب سرزمین مادها

پژوهنده، جویان

پیماینده، رونده، اندازه گیرنده

پاکیزه رای، صاحب رأی پاک، دانا

پهلوان

پسر خوب و نیک، پسر بهتر

نمایان، آشکار، آشکارا، ظاهر

پارس (قوم)

یار مخلص، دارنده‌ی پاکی

فرمان، امر

پسرِ سام، زال

نیکنام، خوشنام

پسر دارای قدر و ارزش

پیروز، نام یکی از سرداران یزگرد پادشاه ساسانی

نام شهری در نزدیکی هرات

سال گذشته، پار، (در کردی) پایدار، سربلند

شبیه و مانند پاک، (مجاز) پاک، بی‌آلایش، مبرا از بدی و گناه، بی عیب و نقص

پسرشاه، شاهپور

روبند، پوشیده، پنهان

بزرگ جثه مانند فیل، پیل پیکر، تناور، تنومند، زورمند

دوست مخلص، باصفا

وارسته ، زاهد، عاشقِ صادق و پاک نظر

پسر یامین، بنیامین

ترکیب دو اسم پوریا و مهر (بسیار دارنده و خورشید)

مقام دار، صاحب منصب، عنوانی برای منصب‌های شهربانی و کشوری

لقب حضرت ابراهیم و نامی در پارسی باستان

پهلوان مانند سام