بزرگتر، لقب حضرت زينب (س)
زيبا روی، کسی که دارای چهره پرگوشت باشد، ام كلثوم نام دختر پیامبر اسلام (ص)
بخشنده، سخاوتمند، جوانمرد، از نامها و صفات خداوند، از صفات قرآن
خیر فراوان، نیکوکار و بخشنده، نام چشمهای در بهشت، نام سوره صد و هشتم قرآن مجید، لقب حضرت فاطمه (س)
بردبار، فرو برنده خشم، لقب امام موسي ابن جعفر(ع) هفتمين امام شيعيان
علمی که توسط آن مواد کم بها مانند مس را به طلا تبدیل کنند، نادر و کمیاب
پادشاهان، بزرگان، سروران
نام بنیان گذار سلسلۀ هخامنشی، خورشید
ستاره، نام نوعی گل زینتی
کامیاب، نیکبخت، خوشگذران
طبیعت، هریک از عناصر چهارگانه
زحل، پادشاه گیتی، محافظ و نگهبان شاه
آخرين حد چيزی، نهايت، بیعيب و نقص بودن، خردمندی و دانايی
خسرو، عنوان هر يك از پادشاهان ساسانی
زنده ی فانی، زنده ی گویا
پادشاه و شهریار دلیر، نام دومین پسر کیقباد پادشاه کیانی، از شخصیتهای شاهنامه
از شخصیتهای شاهنامه
از شخصیتهای شاهنامه، نام یکی از سه دختر قیصر روم
از شخصیتهای شاهنامه، بزرگ جاودان
گویش امروزی کبوجیه، نام پسر کوروش پادشاه هخامنشی
جنگجو
بزرگواری، شرافت، سخاوت، بخشندگی
کامیاب، با شادی و با خوشحالی
کامل، تمام، نام یکی از اصحاب حضرت علی (ع)
زيباروی سياه چشم
جهان، دنیا، مجموعه سیارات منظومه شمسی
بی عیب و نقص، (به مجاز) فاضل و دانا
بزرگی و بخشندگی خداوند
گرانبها، ارزشمند، صفت هر يك از آيههای قرآن، زن بزرگوار
(به مجاز) آنچه به وسيلهی آن كسی را گرفتار میكنند، (به مجاز) گيسو
معدنی، استخراج شده از معدن، (به مجاز) داراي ارزش و قيمت
کامل
موجب ترقی دین و آیین
پادشاه، حاکم، فرمانروا، (به مجاز) سرور و بزرگ، عزت
مانند پادشاهان، سروران و بزرگان
(مجاز) آن که به خواست و آرزویش رسیده است، پیروز، موفق
درختچهای زینتی همیشه سبز با گلهای درشت و زیبا
پادشاه بزرگ و والامقام، پادشاه عادل، نام پادشاه سوم از سلسله کیان
گروه مسافرانی که باهم سفر میکنند، [مجاز] چیزی که اجزای آن به دنبال هم میآید
حمله کننده، لقب امیر المومنین علی (ع)
کسی که سرچشمه و منشأ است، زایا و بارور
آن که بسیار تلاش و کوشش می کند، ساعی، تلاشگر
ترکیب دو اسم کیان و مهر (پادشاهان و خورشید)
پرچم کاوه که به درفش کاویانی معروف است
دور و بعید
حليم و بردبار
استوار و پابرجا، از دلاوران ایرانی نام برادر مازیار فرمانروای طبرستان
ترکیب دو اسم کیا و راد (پادشاه و جوانمرد)
حاکم، سلطان، فرمانروا، شاهنشاه، پادشاه
بزرگ، بلند مرتبه
دختران
از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر کیقباد پادشاه کیانی
چهارمين سرزمين از سرزمينهای تابعهی پارت
ترکیب دو اسم کیا و مهر (پادشاه ومحبت)
دختر بزرگان و سروران
پادشاه محبوب و سرور گرامی
کوهنورد، کوه بان
باد خنک و سرد اول صبح، سپیدی صبح که افق را فرا میگیرد
همانند پادشاه، (به مجاز) از بزرگان و پادشاهان
میل شدید به خوردن انواع خوردنی
کوشا، تلاشگر
منسوب به کتان، (به مجاز) زیبا و باطراوت
فروخورنده خشم، بردبار، خاموش
آرزومند، دارای اراده و قصد، توانا
سخن، حرف مفید، قول
دختر زیبا و شوخ
آب چشمه
کیهان، جهان، دنیا، گیتی
جستجو، بررسي و تحقيق
عظمت، بزرگی، (به مجاز) خداوند
آن که خداوند با او سخن گفته است، لقب موسی (ع)
دختر کرد
خوشبخت
دارای ناز شاهانه
به کار آینده، مفید، مؤثر
مراد، آرزو
خو گیرنده و الفت گرفته با پادشاهان
خسرو
راهنما
آب تندی که از قله کوه جاری میشود
صخره