اسم پسر با ب

📑 فیلتر کردن اسم ها

سعادتمند، خوشبخت، روز نیک، روز خوش، نام نوعی بلور کبود

نيك نژاد، نیکو تبار، نقاش و مينياتور ساز مشهور ملقب به كمال الدين

پیروزمند، روز بیستم از هر ماه شمسی، نام دیگر سیاره مریخ، نام چند تن از پادشاهان ساساني، در شاهنامه از پهلوانان ایرانی در زمان کیخسرو

نيك انديش، راست گفتار، راست کردار، ماه يازدهم از سال شمسي، (در جغرافیا) توده عظیمی از برف و یخ، (در شاهنامه) پسر اسفنديار

نيك نام، خوش نام، شخصی که از او به نیکی یاد می شود

پسر دست راست من، آخرين پسر حضرت يعقوب (ع) و برادر تني حضرت يوسف (ع)

پدر، استوار، امین، پرورنده

شکافنده، گشاینده، بسیار دانا

شجاع، جنگجو، پسر گیو

نام دومین پسر کوروش پادشاه هخامنشی و برادر کمبوجیه

اعمال نیک و خیرات،برتری

خوشبخت، سعید، نام استاد رودکی در موسیقی

مژده دهنده در مقابل نذیر، مژده آور، مژده رسان، بشارت دهنده

آب و هر آن چه که، گلو را تر کند

جوانمرد نیکو، بهترین جوانمرد

دلیر، شجاع

دلیل، حجت، روشنی

تنومند، باشکوه، نام پسر سهراب

مرد خنده‌روی، نیکو روی، نیکوکار، ساده دل

در کمال عدل و داد، بهترین هدیه خداوند

پیشرفت تدریجی، حرکت رو به بهتر شدن، تندرستی

بزرگی و منزلت، نام نوازنده نامدار دربار خسروپرویز پادشاه ساسانی

آتش بزرگ، بالاترین سوگند

آن كه به آئين و دين خود ارزش دهد، روشنی دین

رنگ خوب، دارای رنگ نیکوتر

غیرتمند و غیور، جوانمرد

آگاه، بینا، از نامهای خداوند

نیک‌نژاد، دارای اصل و نسب، اصیل، شریف

بَرمند، باردار، بارور، صاحب نفع، مثمر، قوی، رشید، کامروا، کامیاب

پسر عزیز، نام پادشاهان هند

شاب، ظریف، خوب، نیک، دلاور، جوان

فراوانی، افزونی، بسیاری

شکوه و جلال، عظمت، دارای قدرت، نیرومند و با شکوه

بهترین شادی، نیکوی شاد

شخص محترم و لایق دارای روح بزرگ

تبسم كننده، خوش رو

برجسته، مشهور، بزرگوار، شريف

نامِ قومی پیش از اسلام

دوست و یاورِ نیک منش

فصل بهار

صبح، بامداد

آتش، نام آتشکده ی بزرگ ایران

بشارت دهنده

توسعه دهنده، گسترش دهنده، از نام های پروردگار

بسیار مهربان، نام وزیر خردمند انوشیروان پادشاه ساسانی

سخن و گفتار خداوند

اساس، بنیاد، پایه

بسیار تبسم کننده، خوشرو، خندان، گشاده روی

جدید، تازه، زیبا، جالب، آفریننده، از نام های خداوند

شریک خوب، صاحب اخلاق و رفتار نیکو

دلیل و حجت دین

قرار، عهد

شکوهمند و با جلال و جبروت

بزرگ ایل و طایفه

دارنده‌ ی بهترين ياد

یقین، اعتقاد

گشاده رویی، خوشرویی

رئیس، اداره کننده

دیدن، بینایی، بصیرت

خوش کام، بهترین آرزو

نگهبان خوبی و نیکی

يكی از شهدای كربلا

عفو، رأفت، رحمت و شفقت

شکوهمند، شاد، (در اعلام) نام نوازنده بزرگ در عهد ساسانیان

آواز، بانگ و صدای بهتر

دژبان غزه در زمان داریوش سوم پادشاه هخامنشی که تا آخرین نفس در برابر اسکندر پایداری کرد

روشن، آشكار، درخشان، مشهور

درخشندگی، روشنی

شكيبا، صبور

کوه آتش فشان

از شخصیتهای شاهنامه، نام سردار رومی در زمان شاپور ذوالاکتاف پادشاه ساسانی

سرانگشت، انگشت

شخص خوب و داراي اخلاق نيكو كه چون راز پوشيده است

امير و صاحب مقام

منسوب به پارس، ایرانی

قدیمی، دیرینه، کهنه، گذشته

نوعي ياقوت سرخ

بلند بالا

نکوداد، آفریده‌ی نیک اندیش

نکو زاد، زاده‌ی نیک اندیش

دارای منش نيك، نيكو كردار

قیمتی، گران بها

دل داده، عاشق، بی‌صبر و قرار

ويژگی شخصِ خوب و دارای اخلاق نيكو که به کمال رسیده است

کسی که در خواب نباشد، (مجاز) آگاه و هوشیار

يار نيكو و خوب

نام پسر شاپور اسپهبد طبرستان

باقي بودن، ماندگار بودن

بازدارنده

نام پسر وشمگیر و یکی از فرمانروایان آل زیار در طبرستان

نام خضر پیغمبر(ع) که برادرزاده ی الیاس پیغمبر(ع)

نادر روزگار

پيك، چاپار، نامه‌بر

بایسته، ضروری

بخشاينده و بخشش‌كننده

خوشحال، شادمان و خندان

(صاحب) بهترين مهربانی و عشق

شايسته، لايق، سزاوار

تيز و پيوسته نگريستن

شجاع، بهادر

خوش آسودن، از نامهای زمان ساسانیان

نام یکی از پادشاهان اشکانی

نام نگهبانِ شهر غزه از طرف داریوش سوم پادشاه ایران

نام برادر اسفندیار است

بهترین آئین

بنيامين

نام پسر زریر برادر گشتاسپ

برازندگي، زيبايي

روان شاد

ترکیب دو اسم برزین و مهر (آتش و محبت)

داراي فكر و انديشه زيبا

منسوب به براز، منسوب به برازندگي و آراستگي

دارنده خوبی و نیکی، (مجاز) خوب و نیک

بهرنگ، رنگ بهتر

فرزند نيك

صورت فلکی که درخشان ترین ستاره ها را دارد

بلند مرتبه، دارای نام و اصیل