دستهای از شش ستاره درخشان در صورت فلکی ثور، ثریا
زیبا مانند پری، افسونگر
حشرهای زیبا با بالهای نازک و رنگارنگ، حکم، فرمان، در ادبیات مظهر عاشق
فاتح و پیروز، نام خسرو دوم شاهنشاه ساساني، مشهور به خسرو پرويز
پاکدامن، آن كه از ارتكاب گناه و خطا پرهيز كند، دیندار، پرهیزکار، عارف، دانشمند
موجودی لطيف و بسيار زيبا و نيكوكار، زن زيبارو، فرشته
بسیار دارنده، نام پهلوان دلير ايراني ملقب به پورياي ولي
عهد، شرط، قرارداد، میثاق
زیبا مانند پری
پوینده، آن که در جهت پیشرفت حرکت میکند، جوینده
صورت فارسی اسم ابراهیم، فرشته خوبی
نام نوعی پرنده
نوعی دیبای منقش، حریر، پرده نقاشی، تابلو، نوعی انگور، پرنیان
دارای ناز و کرشمه چون پری، نازدار
غمگین، دلتنگ، نا امید، افسرده، پشیمان، متنفر، متوحش
خبر، پیغام، وحی، الهام
آراسته، نیکو، خوشدل، شاد، سرسبز و خرم، مبارک، شادی، خوشحالی
سرخ، گلگون، نام یکی از دختران خسرو پرویز شاه ساسانی ، پوران دخت
زیبا چون پری، زیباروی
نام دختر بردیا و نوه کوروش پادشاه هخامنشی
هنگام صبح زود، سپیده دم، صبح زود
آن که در حال حرکت به نرمی و آرامی است، جوينده
پانید، شکر، شیرین
پارچه ابریشمی دارای نقش و نگار
پارمیس، نام دختر بردیا و نوه کوروش پادشاه هخامنشی
زاده پری، زیبا، نام همسر داریوش دوم پادشاه هخامنشی
بهشت، باغ، بستان
گیاهی معطر از خانواده نعناع که مصرف دارویی دارد
دختر سرخ و گلگون، (به مجاز) زیبارو، نام دختر خسروپرويز و ملکه ایران در دوران ساسانی
زیبا چون ماه و پری
نام زیباترین زن آسیا در زمان کورش
فرشتهرو، زيبا مثل پری، (به مجاز) زيباروی
مخففِ پادشاه، بزرگ
دختر پری چهره، (به مجاز) زيبارو
دارای گل های بسیار
رشد دادن کسی یا چیزی، تربیت کردن، پرورش دادن
دختری که صاحب چهرهای مانند پروین است، (بهمجاز) زیبارو
محافظ، نگهدارنده
مانند آب، (مجاز) زیبا و با طراوت
هراس، بیم، فرصت و زمان پرداختن به كاری، فراغت و آسایش، توجه و التفات
نیایش، ستودن، پرستیدن، خدمت، عبادت
مبارک، فاتح، خجسته، کامیاب، خوشحال
زیبا چون گل و پری، گل رويی چون فرشته
که رویی چون پری دارد، پریچهره، زیبا روی، خوبروی
تکه یا قطعهای از بلور، نام همسر داریوش پادشاه هخامنشی
چشمه
فیروزه، سنگ معدنی گرانبها
پرن، پارچه ابریشمی بدون نقش ونگار، حریر ساده
جام شراب
فکر، اندیشه، وهم، گمان، ریشه پنداشتن
كنايه از زيبارو
زيبا و لطیف
درخشش، تلألؤ، روشنایی
درخشنده و نورانی
فولاد، نام پهلوانی در زمان کیقباد
فرشته رو، زيبا مثل پری، (به مجاز) زيباروی
منسوب به پری، فرشتگان، (به مجاز) زیبا
آن که چهره ای زیبا چون پری دارد، زیبا رو
پيوستن، عهد و پيمان
به نرمی و لطافت پر
پشتيبان، حامی
هدهد ،شانه سر، دوشیزه
چیز تازه پدید آمده، بی مانند در گذشته
پرنیان، پارچه ابریشمی دارای نقش و نگار
منسوب به پارمیس، نام دختر بردیا و نوه کوروش پادشاه هخامنشی
سرزمین باشکوه
مرد پارسی، اهل ایران
پرچین، حصار، دیواره
رزمجو، مبارز، دلاور
برق شمشیر، فروغ و جلا
پرسان، جویان، پرسشگر
پایدار، پاینده، جاوید، ثابت، ماندگار
بسیار شاد، نام همسر داریوش دوم پادشاه هخامنشی
منسوب به پاک، طاهر و پاکیزه، تمیز و مرتب
زیباروی و پری پیکر
پیش رونده
بانوی دانا دانشمند یا بانوی پرمهر
استوار، جاویدان، از نام های پروردگار
در گویش سمنان پونه
زيبا روی شاد و خرم
جنگجوي شجاع و زورمند
زیور و زینت
نرم و لطیف چون پرند، زیبارو
پاکدامن، زاهد
پارسین، پارسی، اهل پارس
گلبرگ گل یاس، (به مجاز) زيبا و با طراوت، شاداب و جذاب
فداکار
قلهی كوه، پهنا
انعکاس صوت
منسوب به پارس، پارسي، اهل پارس، از مردم پارس
نرم، لطیف
زیبا، دوست داشتنی
رفتاری متعادل
بال زدن و پريدن پرندگان در هوا
ترکیب دو اسم پارسا و مهر (پاکدامن و محبت)
نرم و لطیف چون پر
جاویدان، نگهدارنده عشق، نگهبان مهر
آب
پروشات، بسیار شاد
منسوب به پارس، پارسی، اهل پارس، از مردم پارس
با محبت و نیکوکار
پسرِ سام، زال
نیکنام، خوشنام
پسر دارای قدر و ارزش
پیروز، نام یکی از سرداران یزگرد پادشاه ساسانی
نام شهری در نزدیکی هرات
سال گذشته، پار، (در کردی) پایدار، سربلند
شبیه و مانند پاک، (مجاز) پاک، بیآلایش، مبرا از بدی و گناه، بی عیب و نقص
پسرشاه، شاهپور
فرمان، امر
روبند، پوشیده، پنهان
بزرگ جثه مانند فیل، پیل پیکر، تناور، تنومند، زورمند
دوست مخلص، باصفا
وارسته ، زاهد، عاشقِ صادق و پاک نظر
پسر یامین، بنیامین
یار مخلص، دارندهی پاکی
ترکیب دو اسم پوریا و مهر (بسیار دارنده و خورشید)
مقام دار، صاحب منصب، عنوانی برای منصبهای شهربانی و کشوری
پارس (قوم)
نمایان، آشکار، آشکارا، ظاهر
پسر خوب و نیک، پسر بهتر
پهلوان
چیره، غالب
خطه، مرز، کنار، نام منطقه ای در غرب سرزمین مادها
پژوهنده، جویان
پیماینده، رونده، اندازه گیرنده
پاکیزه رای، صاحب رأی پاک، دانا
پهلوان مانند سام
لقب حضرت ابراهیم و نامی در پارسی باستان