لطیف بودن، (به مجاز) مهربان
شاه پریها، عنبر
فریبا، زیبا و دوست داشتنی
آریایی نیک پندار، آریایی نیک خو، هميشه بهار كوهی
فرشتهرو، زيبا مثل پری، (به مجاز) زيباروی
(به مجاز) توجه، پناه، حمايت، حشمت و بزرگی
دارای چهره ای مانند گل، زیبا روی، گل چهره
نام دختر مهراب پادشاه كابل، همسر زال و مادر رستم پهلوان شاهنامه
نام نوعی پارچه ابریشمی رنگین
دارای حرارت و گرمای بسيار زياد
نوعی پارچه با نقشهای بتهجقه یا اسلیمی
زیباروی دارای ناز و شکوه
مبارک، سعادتمند، خوشبخت، گل همیشه بهار
خوب، گرانبها، درست، پسندیده، شایسته، زیبا
درخشان، بینا، شاد، مسرور، درستکار، معتمد
تازه روییده، (به مجاز) جوان، تازه بالغ شده
گل ریزنده، افشاننده گل، گل پاشیدن
روشن، روشنایی، نور
موجب آرامش و شادی دیگران، محبوب، معشوق
دختر پری چهره، (به مجاز) زيبارو
محجوب، با حُجب و حیا، خجالت زده
منسوب به آرمین، دختر همیشه پیروز، بانوی مقتدر، الهه زیبایی
دارای جد و نیای باشکوه، اصیل
مانند ماه، زیبارو، ماهسان
مانند بهار، (مجاز) زیبا و باطراوت
حیله، تزویر، کلمات جادوگران، جادو، جاذبه
گل شاد و خندان، شادان مثل گل، (به مجاز) زيبا و با طراوت
زمينی كه در آن لالهی فراوان روييده باشد، (به مجاز) چهرهی سرخ و لطيف
آتشگون، آذرگون، مانند آتش، (به مجاز) زیبا رو
دارای گل های بسیار
سزاوار، آراسته، زیبا، شایسته
(به مجاز) آنچه به وسيلهی آن كسی را گرفتار میكنند، (به مجاز) گيسو
مانند گل، (به مجاز) زیبارو و لطیف
منسوب به مهران، دارنده مهر، سرشار از مهر
ناز و زیبا مانند ماه، ماهروی زیبا
دارای ویژگی و صفت ماه، (به مجاز) زیبارو
روستا، دِه
خواهش، احتیاج، اظهار محبت، (به مجاز) محبوب، معشوق
مانند آریایی، نجیبزاده آریایی، رنگین کمان
مورد توجه و پسند مانند گل، (به مجاز) زيباروی مورد پسند
به لطف و نرمی آفریده شده، (به مجاز) معشوقی که ناز بسیار کند، پدید آورنده نعمت و خوشی
نظير، مانند، همسر، همدم، رفيق
معشوق، محبوب، زیبا، بسیار دوست داشتنی، عزیز
منسوب به شادی، جشن، خوشحالی، سرور
معدنی، استخراج شده از معدن، (به مجاز) داراي ارزش و قيمت
ترکیب دو اسم مهر و افروز (روشن کننده و مهربانی)
رشد دادن کسی یا چیزی، تربیت کردن، پرورش دادن
روسری، چارقد، مانند سرو
بمان برایم، نام شخصیتی در شعر نیما یوشیج
گلِ ماه، (به مجاز) زيبارو
دختری که صاحب چهرهای مانند پروین است، (بهمجاز) زیبارو
محافظ، نگهدارنده
منسوب به آترین، آتش، آتشین، (به مجاز) زیبارو
گل خندان، گل شکفته
نور دهنده به جهان، تابنده بر عالم
رخسانا، مانند رخ، (به مجاز) زيبارو
تابان، درخشان، پرتو افشان
دختری که مانند نقره سفید و درخشان است، (به مجاز) زیبارو
فروزنده جان، تازه کننده جان، روشن کننده جان
بزرگ، یاقوت کبود، (به مجاز) زیبارو
زرین، از جنس زر، به رنگ زر، طلایی، زیبا و آراسته
مانند خورشید، (به مجاز) زيبارو
مانند آب، پاک و روشن همانند آب
دختر آذر، دختر آتشین، (بهمجاز) دختر سرخگون و زیبارو
گرانناز، دارای ناز و زيبايی فراوان، (به مجاز) جذاب
منسوب به سرو، نام نوعی از خطوط اسلامی
گل سرخ، گل محمدی، شادی و خرمی، (به مجاز) سرخ رنگ
روزگار، دوره، عهد، مدت زندگی، عمر
نام نوایی در موسیقی قدیم ایرانی، شهد گل، (به مجاز) دارای زیبایی همیشگی
نور و روشنی دهنده، روشن و تابان، درخشان، (به مجاز) آراینده
ترکیب دو اسم ماه و جهان (زیبا و دنیا)
گیس، موی بلند سر، نام صورت فلکی در آسمان نیمکرهی شمالی
هراس، بیم، فرصت و زمان پرداختن به كاری، فراغت و آسایش، توجه و التفات
نیایش، ستودن، پرستیدن، خدمت، عبادت
درخشان، نورانی، باهوش، سفید
ترکیب دو اسم مهر و نگار (محبت و زینت)
کیش، مذهب، آیین
كسي كه در جايي اقامت طولانی داشته باشد،
منسوب به زلف، (مجاز) زيبايی زلف معشوق
منسوب به آتش، آتشین، (به مجاز) زیبارو
دخترِ شاهزاده، (مجاز) دخترِ بلند مرتبه و عالی مقام
تفأل، فال نیک، دعای خیر
ملکه، (مجاز) زیبا، با طراوت و خرم، محل روئیدن راش
زیبا چون گل و پری، گل رويی چون فرشته
شادی و طرب، عيش و خوشی، سرود و نغمه، امن و آسودگی
ماهی که چون گل یاس است، یاسی که چون ماه است، (به مجاز) زیباروی و با طراوت
(چشم) خمار و پرکرشمه، گل نرگس نیم شکفته، چشم خواب آلوده
شاهزاده، از نسل شاه
شنا و آب ورزی، شناوری، سعی و كوشش، جِد و جَهد
که رویی چون پری دارد، پریچهره، زیبا روی، خوبروی
مايهی شادی و خوشی دل، محبوب و خوشايند، شاد و خرم، معشوق
تکه یا قطعهای از بلور، نام همسر داریوش پادشاه هخامنشی
کسی که پسندیده و مورد قبول ماه باشد، (مجاز) زیباروی چون ماه
دانهی انار، (مجاز) اشك خونين
ماهرو، زیبارو، ماه چهر
نام گیاهی (بالنگ)، مركّب از طرحهای اسليمی و گل و بوتهای در میان قالی و قالیچه
آغاز فصل بهار، گل و شکوفه ی تازه روییده
خوب، نیکو، مانند نیک
مهدیس، مانند ماه
افشاننده، پريشان، پراكنده، آشفته
بهشت، (مجاز) زیبارو
نوعی سنگ آهکی و سخت، (مجاز) سفيد چهره و زيبا
آرتین
شاهدانه
سبزه زار، مرغزار، زمین سبز و خرم
بذر گل، آنکه ویژگی گل شدن دارد، (مجاز) زیبا و لطیف
فیروزه، سنگ معدنی گرانبها
ناله، نغمه، وسایل زندگی، روزی، یکی از مقام های اصل موسیقی
ماه دخت، دختر ماه
ترکیب دو اسم ماه و تابان (زیبا و روشن)
(بهمجاز) خوش قامت و زیبا، كلمه تحسين به معنی آفرين، مرحبا، نام نوعی درخت
ترکیب دو اسم گوهر و شاد (سنگهای قیمتی و خوشحال)
سرور بانوان، بزرگ زنان
نام دختر خشایار پادشاه هخامنشی
(به مجاز) زيبا و قشنگ، دوست داشتنی، دختر زيباروی
زینت دهنده گل، از شخصیتهای شاهنامه
عالی قدر و ارزشمند،شاهدخت
آتشين، آذرين، بسيار شجاع و پركار
شاد و خرم، از شخصیتهای شاهنامه
شاه پر، هر یک از پرهای اصلی بال پرندگان، بال بزرگ
ترکیب دو اسم مهر و آفرین (محبت و آفرینش)
پرندهای شکاری کوچکتر از باز
درخشش، تلألؤ، روشنایی
مهسا، مانند ماه، زیبارو
آرامش بخش، مهربان و دلسوز، محبوب و معشوق
دارای کام و آرزویی چون ماه روشن و پیدا
منسوب به ماه مهر، مهربانی، (به مجاز) پاییز، نام جشن روز شانزدهم ماه مهر
شیوا، آشفته، شیفته
روز جمعه، آخرین روز هفته
خانه، خانمان، قبیله، وطن، زادگاه
آن که او را ستوده اند، ستایش شده
نام موسیقیدان مشهور در زمان خسرو پرویز پادشاه ساسانی
نام قلهای معروف از رشته کوههای زاگرس در استان فارس
منسوب به آرمین
جاویدان، شادمان، خوشحال، از شخصیتهای شاهنامه
شبيه به خورشيد، (به مجاز) زيبارو
شیشه تصویرنما، آیینه
مهرورز، مهربان، دلبر، ستایش، بخشش، با شکوه
(به مجاز) لب گلگون معشوق، گل زيبارو
دارای نیای خوب، نیکوتبار، نیک نژاد
زیبا و سرخ روی
منسوب به پری، فرشتگان، (به مجاز) زیبا
خطاب به کسی که مانند جان عزیز باشد، ای جان، ای عزیز
افروز، شهاب، تابان و سوزاننده
آن که چهره ای زیبا چون پری دارد، زیبا رو
دارای نقش گل به ويژه گلسرخ، گل ریختن بر جایی یا بر سر و پای کسی
چهارمين سرزمين از سرزمينهای تابعهی پارت
نام یکی از شخصیت های زن در داستان «خسرو و شیرین» نظامی
نوازشِ دل، دلنواز
نام دومین ماه از سال خورشیدی، نام سومین روز از هر ماه شمسی در ایران قدیم، نام فرشته ای که نماینده پاکی و نگهبان آتش است
(به مجاز) دارای شكوه و جلال، با شکوه
دختر توران، نام دختر خسرو پرويز