آواز، بانگ و صدای بهتر
نيك منش، نيكو رفتار
دختر آرام و سازگار
بهترین جوانمرد، آزاده و بخشنده ی بهتر
مخفف سپيد و ناز ، ويژگی آن كه سپید روی و دارای ناز و کرشمه است
دژبان غزه در زمان داریوش سوم پادشاه هخامنشی که تا آخرین نفس در برابر اسکندر پایداری کرد
بردباري و فروتني مقدس
خوبی، نيكی، تندرستی، سلامت، سعادت
خوشحال، شادمان
آرشاویر، مرد مقدس، نام هفتمین پادشاه اشکانی
آرامش دهنده
آستیاژ، نام آخرين پادشاه ماد
نجیب نجیب زاده
ایرانی و جوانمرد
اسپند دانه سیاه و خوشبویی که برای دفع چشم زخم در آتش می ریزند
دوستدار جان
پسرِ سام، زال
انديشهي مقدس
انوشیروان، دارای روان جاوید
سردار ایرانی که از گزنفون شکست خورد، سردار سپاه ایران درجنگ با سردار «سدمونی »
نستیهن، پهلوانی تورانی
نام پسر کوروش پادشاه هخامنشی
نام وزیر اردشیر بابکان
مثل شير، چون شير
نیکنام، خوشنام
شكيبا، صبور
اسب نر
از شخصیتهای شاهنامه، نام سردار رومی در زمان شاپور ذوالاکتاف پادشاه ساسانی
نام پسركيكاووس و داماد طوس
نام یکی از سرداران ایرانی
سخاوتمند، جوانمرد، کریم الطبع، آزادمرد
خرداد، ماه سوم از سال شمسی، روز ششم از هر ماه شمسی در ایران قدیم
پیروز، نام یکی از سرداران یزگرد پادشاه ساسانی
دوستار، خیرخواه، یار مهربان، خواهان
صاحب نام
سلام، ثنا، ستایش، نیایش، دعا، رحمت
شبیه و مانند پاک، (مجاز) پاک، بیآلایش، مبرا از بدی و گناه، بی عیب و نقص
نژاد و گوهر جم، (مجاز) بزرگ زاده، از نسل پادشاهان
شکوه انسان بزرگوار و بخشنده
آریایی، نجیب
نام هشتمین نیای زرتشت
شادمان، خوشحال، قانع، خشنود
برادر زادهی داريوش بزرگ
آریایی جوانمرد آریایی شجاع آریایی دانا
دارندهی اسب
آرمین، يكی از برادران كاووس و پسر كی
غالب، مسلط، مستولی، ماهر، پیروز
شادکننده و خوشحال کننده آریاییان
منسوب به آريا، آزاده
آريايی شجاع
شیرویه، شجاع و دلیر
دارنده اسب فربه یا دارای اسب زورمند
جریان هوای بسیار شدید، تندباد، (به مجاز) غوغا، هياهو
منسوب به پارس، ایرانی
فرخ زاد، از شخصیتهای شاهنامه
نیرو، زور، قوه، قدرت، طاقت، توانایی
دوستدار آزادی، محبت
نام سردار ایرانی
فرق سر، میان سر، (مجاز) اوج
نام آخرين پادشاه ماد
دارای بیان شیوا و فصیح
جهاندار
خردمند، دارنده خرد
کمال، رسایی و درستی بهتر
نام فرزند طهماسب
دارنده ی اسب سرکش
ترکیب دو اسم مهر و کوشا (خورشید و تلاشگر)
روبند، پوشیده، پنهان
دارای بدنی که سلاح بر آن کارگر نباشد
گوینده، سخنگو، واضح، رسا، (قید) مثل اینکه، گویی
مأنوس، موافق، سازگار، شاد و خوشحال، نام روز بيست و يكم از هر ماه خورشیدی در ايران قديم
بينا، دقيق، مطلع، باخبر
مرزبان، حاکم، اختر
نام آور، نامدار، دارای نام، معروف، مشهور، با ارزش
مرد بسیار بخشنده و باگذشت، دلیر، با سخاوت
خورشید، محبت و دوستی، مهربانی، ماه هفتم سال شمسی، روز شانزدهم از هر ماه شمسی در ايران قديم
نام وزیر آستیاژ، آخرین پادشاه ماد
راستین
دانا و خردمند، آگاه و هوشیار، دل آگاه
کوشنده، کوشا، ساعی
قدیمی، دیرینه، کهنه، گذشته
بزرگ جثه مانند فیل، پیل پیکر، تناور، تنومند، زورمند
دوست مخلص، باصفا
خداوند، پادشاه، امیر، فرمانروا
پهلوانان
جویندهی عاطفه و دوستی، خواهان محبت از سوی دیگران
نکوداد، آفریدهی نیک اندیش
نکو زاد، زادهی نیک اندیش
انوشیروان، جاویدان
از شخصیتهای شاهنامه، نام سرداری تورانی و جزو سپاه افراسیاب تورانی
کسی که به امری اقرار و اعتراف میکند، مقر، معترف، اقرارکننده
دارای منش نيك، نيكو كردار
در شاهنامه نام برادر اسفنديار
روز سیزدهم تیرماه، جشنی که در این روز در ایران باستان برپا میکردهاند
دل داده، عاشق، بیصبر و قرار
وارسته ، زاهد، عاشقِ صادق و پاک نظر
سازنده، مطرب، موسیقی دان، نام پادشاهی
آن که عدالت ایجاد کند، از نام ها و صفات باری تعالی، یکی از گوشه های موسیقی
آن که در فکر و اندیشه محبت و مهربانی است
کسی که در خواب نباشد، (مجاز) آگاه و هوشیار
از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر کاوه آهنگر و سپهدار فریدون پادشاه پیشدادی
داد دهنده، دادگر، عادل، بخشاینده، آفریننده، آفریدگار، یکی از نام ها و صفات باری تعالی
یار مخلص، دارندهی پاکی
نام پسر اردشير سوم و نام چندین پادشاه از سلسله اشکانیان
نام پسر شاپور اسپهبد طبرستان
ترکیب دو اسم پوریا و مهر (بسیار دارنده و خورشید)
داد آورنده، عدالت آورنده، آورندۀ عدل و داد، از نامهای خداوند تعالی
بخشندۀ عدل و داد، داد دهنده، عادل، از نامهای خداوند تعالی
از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر سوفر
نام یک ایرانی معروف در زمان قباد
نگهبان جوانمردی و آزادگی و بخشندگی
نوعی نيزهی كوچك با سر دو شاخه و نوك تيز، نام پسر پيران و نام پسر كاووس
خدا پرست
برادر صلبی داریوش بزرگ
نام سردار ساسانی
مردی كه دارای انديشهی جوانمردی است
ترکیب دو اسم راد و نیک (جوانمرد و خوب)
محبت و مهربانی نهانی، (مجاز) مهربان و با محبت
درختی بزرگ و جنگلی، پسر نوذر پهلوان و سردار بزرگ ایران در دورهی کیقباد
والی ایرانی کیلیکیا در زمان اردشیر دوم
اميری كه پوراندخت پادشاه عجم او را با سپاهی عظيم به جنگ سپاه عرب فرستاد
پسر داريوش دوم
مقام دار، صاحب منصب، عنوانی برای منصبهای شهربانی و کشوری
کسی که رازی را حفظ می کند، رازبان، رازنگه دار، سِرنگه دار، کسی که رازی دارد، دارای راز
ترکیب دو اسم خسرو و پرویز (پادشاه و فاتح)
آنكه صفات جوانمردي، آزادگي را از خدا گرفته است
نام پسر سوخره سردار جنگي در ايرانِ باستان
نام پهلوانی ایرانی از سپه داران و رایزنان دارا
نام پهلوان تورانی
خو، سرشت، طبیعت، همت
آفریده شده بر مبنای عدل و داد،یکی از لحنهای قدیمی موسیقی، یکی از نامهای خدای تعالی
نام دلاوري توراني
بيننده راز، واقف به اسرار نهانی
از شخصیتهای شاهنامه، نام مهندسی رومی در زمان خسروپرویز پادشاه ساسانی
نمایان، آشکار، آشکارا، ظاهر
آفریننده و مخلوق، پسر کامیسار، از حکام دوران اردشیر دوم هخامنشی
پسر خوب و نیک، پسر بهتر
ترکیب دو اسم مهر و آزاد (خورشید و رها شده)
(صاحب) بهترين مهربانی و عشق
داد دهنده، عادل، یکی از صفات باری تعالی
خروشنده، فریاد کنان، نالان
پهلوان
پهلوان، شجاع
از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاوری تورانی در زمان کیکاووس
والی ایرانی که در جنگ داریوش با اسکندر فرماندهی یکی از جناح های سپاه را داشت
روح پرور، جان بخش
بامهر، عطوف، دوستی ورزنده، دوست
جلو سر، پیش سر، میان سر، تارک، بالای پیشانی، سرچکاد، سرکوه، بالای کوه، قله
چیره، غالب
تابیدن، درخشش، روشنایی و گرمی آفتاب یا آتش، فروغ، پرتو
چالاک و چابک، نام پدر مرزبان نخستین پادشاه جستانیان
شجاع و دلير