اسم پسر فارسی

📑 فیلتر کردن اسم ها

آرزو، انتظار

شکوهمند، یاری، از شخصیت‌های شاهنامه و از پهلوانان ایرانی در زمان کیکاووس، نام چند تن از پادشاهان اشکانی، عاشق ناکام شیرین

سعادتمند، خوشبخت، روز نیک، روز خوش، نام نوعی بلور کبود

داده‌ی مهر، آفريده شده‌ي مهر، بخشنده خورشید

درخشنده، از شخصیت‌های شاهنامه، نام پهلوان نامدار ایرانی که در تیراندازی بسیار توانا بود (آرش کمانگیر)

ابوعلي سينا دانشمند معروف ايراني، شبه جزیره‌ي بیابانی، در شمال شرقی مصر که در تورات آمده در همین محل موسی به پیغمبری برگزیده شد

نيك نژاد، نیکو تبار، نقاش و مينياتور ساز مشهور ملقب به كمال الدين

پیروزمند، روز بیستم از هر ماه شمسی، نام دیگر سیاره مریخ، نام چند تن از پادشاهان ساساني، در شاهنامه از پهلوانان ایرانی در زمان کیخسرو

نيك انديش، راست گفتار، راست کردار، ماه يازدهم از سال شمسي، (در جغرافیا) توده عظیمی از برف و یخ، (در شاهنامه) پسر اسفنديار

منسوب به مهر، دارنده‌ي مهر، فروغ خورشید، نام پدر اورند سردار ايراني

نيك نام، خوش نام، شخصی که از او به نیکی یاد می شود

پاکدامن، آن كه از ارتكاب گناه و خطا پرهيز كند، دیندار، پرهیزکار، عارف، دانشمند

نام عاشق ويس در منظومه ویس و رامین نوشته فخرالدین اسعد گرگانی

با جلال و شكوه زاده شده، زاده‌ي با فر و شكوه و عظمت

منسوب به ماه، روشن و زیبا همچون ماه

بسیار دارنده، نام پهلوان دلير ايراني ملقب به پورياي ولي

پادشاه بزرگ درخشان، پادشاه روشن، پسر خورشید، از شخصیت های شاهنامه فرزند تهمورث و شاهی فرهمند است

از شخصیت‌های شاهنامه، نام چهارمين پسر كيقباد، مرد همیشه پیروز، آرام گرفتن، دلیر

عهد، شرط، قرارداد، میثاق

مطیع شاه، موجب آرامش شاه

خوب‌روی و نیکو سیما مانند آفتاب

سرزمين، مكان، ترتيب و روش كاري، ثروت، توانايي، صبر، آرام و قرار

بهشت روی، از تبار پهلوانی به نام منوش

مظهر قدرت و پیروزی در ادبیات فارسی،نام عقل فلک هشتم در ایران باستان

دارنده نیکی، نام سه تن از پادشاهان ایرانی از سلسله‌ی هخامنشی

پادشاهان، بزرگان، سروران

شادمان و باشکوه، نام روح و عقلِ كره‌ مرّيخ

امید، آرزو، كمال مطلوب، مراد و خواسته

لقب تمامی پادشاهان اسروشنه

سزاوار، درخور، شایسته

دارنده آب و رنگ سرخ، پسر رستم از تهمینه

كسی كه خانه‌های خوب فراهم می‌کند، آگاه، خردمند، از شخصیت‌های شاهنامه

آریایی، آزاده، نجيب

پدر، استوار، امین، پرورنده

آزاده، نجيب

نام بنیان گذار سلسلۀ هخامنشی، خورشید

پوینده، آن که در جهت پیشرفت حرکت می‌کند، جوینده

آمرزنده دشمن، از پیش آمرزیده

خبر خوش، مژده، وعده نیک

منسوب به اشک، نام مؤسس سلسله اشكانيان

فرشیدورد، شكوه و روشنايی، شكوه خورشيد، شكوه درخشان

صورت فارسی اسم ابراهیم، فرشته‌ خوبی

کامیاب، نیک‌بخت، خوش‌گذران

دارنده اسب نر سیاه، پسر کیکاووس

کوروش، نام نوعی ابر

ترکیب دو اسم محمد و پارسا (ستوده و باتقوا)

پاك و مقدس، عاقل و زیرک، از شخصیت‌های شاهنامه، نام پهلوان نامدار ایرانی، هفتمين پادشاه ماد

ملکوتی، آسمانی، منسوب به عرش

فرمانروای شهر یا کشور، پادشاه، حاکم

زحل، پادشاه گیتی، محافظ و نگهبان شاه

نام نوعی پرنده شکاری، منسوب به شاه

نگهبان پارسایی و پاکی در آیین زرتشت، فروردین

آسمان، فلک، اقبال، نام نوایی در موسیقی

ماهیار، نام پهلوان ايرانی

نیرومند، پهلوان، بلند بالا

فاتح جهان، جهان گشا

دارای موی سیاه ، سیاه موی

پاره‌ای از آتش، افروزه، ستاره دنباله‌دار، سنگ‌های آسمانی که در اثر برخورد با زمین می‌سوزند

آرای، آراینده، بخشنده، سپید دست، جوان مرد، آراسته، نگاریده

خداوند، ایزد

پیروز، برنده، غالب، فاتح

شجاع، جنگجو، پسر گیو

ثروتمند، یاور آتش، محافظ آتش

آفریده خرد پاک، اسپندیار

خسرو، عنوان هر يك از پادشاهان ساسانی

سردار سپاه، فرمانده لشکر، بزرگ، حاکم، شاه، رهبر

کسی که از مال و منال دنیا می‌گذرد، زاهد، پسر بهمن و نوه‌ی اسفندیار، جدّ اردشیر بابکان

(به مجاز) بهار، روز نو، نام یکی از نواهای موسیقی

غمگین، دل‌تنگ، نا امید، افسرده، پشیمان، متنفر، متوحش

اندیشمند، نام بنیان‌گذار آیین مانوی

نام دومین پسر کوروش پادشاه هخامنشی و برادر کمبوجیه

تجربه، امتحان و آزمایش

فرشته‌ی پیام آور، فرشته، پیامی که از عالم غیب برسد، الهام

تخت و اورنگ پادشاهان

خبر، پیغام، وحی، الهام

آراسته، نیکو، خوش‌دل، شاد، سرسبز و خرم، مبارک، شادی، خوشحالی

زنده ی فانی، زنده ی گویا

آتش، از شخصیت‌های شاهنامه

آزاده، جوانمرد، بخشنده

پادشاه و شهریار دلیر، نام دومین پسر کیقباد پادشاه کیانی، از شخصیت‌های شاهنامه

محافظ و نگهبان سرزمین و میهن، یار حضرت مهدی (عج)

آن که حکومت مقدس دارد، شهریاری و پادشاهی مقدس

دارای قامت شکوهمند و زیبا

بالا برنده، ارج دهنده، بلندمرتبه، والامقام، نام حکیم و فيلسوف ایرانی معروف به ملاصدرا

دارنده‌ی روح خوب و نیک‌اندیش

صاحب کوهستان

از شخصیت‌های شاهنامه

نام پسر گودرز پهلوان ایرانی، از شخصیت‌های شاهنامه، پرنده شکست ناپذیر، لطافت باران

وجود مطلق و هستی بخش، بی‌همتا

شاه سیما، آن که چهره‌ای با هیبت و شکوه چون شاه دارد

آن که جهان تحت سلطه اوست و می تواند آن را به کسی ببخشد

ترکیب دو اسم مهر و شاد (خورشید و خوشحال)

اميد داشتن به لطف علي ( امام علی )

خوشبخت، سعید، نام استاد رودکی در موسیقی

از شخصیتهای شاهنامه، بزرگ جاودان

آرشام، نیرومند، قوی هیکل، پسر آريامنه و پدر ويشتاسپ از خاندان هخامنشي

فروزان، مهره‌ای در بازی شطرنج، وزیر

گویش امروزی کبوجیه، نام پسر کوروش پادشاه هخامنشی

جوانمرد مِهتر و بزرگتر، بخشنده بزرگ

دارنده‌ی جلوه‌ آفتاب و كسی كه تابش مهر دارد، نام یکی از پادشاهان كابل

آن که در حال حرکت به نرمی و آرامی است، جوينده

دارای تأثیر خوب، خجسته، مبارک، فرخنده، يكی از هفت دستگاه موسيقی ايرانی

جاویدان، همیشگی، ابدی

ترکیبی از دو اسم امید و رضا (انتظار و خشنود)

نام پسر فریدون پادشاه پیشدادی

زاده شیر، (به مجاز) دلیر و شجاع

صف شکن، (به مجاز) شجاع و دلیر، از القاب حضرت علی (ع)

زاده مهر و محبت، زاده خورشید

جوانمرد نیکو، بهترین جوانمرد

جنگجو

ترکیب دو اسم مهر و سام (مهربانی و آتش)

نیرومند، قوی هیکل، پسر آريامنه و پدر ويشتاسپ از خاندان هخامنشي

رها شده از گرفتاری یا چیزی آزاردهنده، فارغ و آسوده

کامیاب، با شادی و با خوشحالی

شاه پور، پسر شاه، شاهزاده، از شخصیت‌های شاهنامه

ترکیب دو اسم امیر و سام (فرمانروا و آتش)

از شخصیت‌های شاهنامه، نام پدر سام جد رستم پهلوان شاهنامه

نوازنده، نام یکی از نوازندگان در زمان ساسانیان

فرمانده یک گروه نظامی، پیشوا، رهبر

آن که خداوند یار ویاور اوست

منسوب به آريا، آريايي، آزاده، نجيب

ترکیبی دو اسم محمد و ماهان (ستوده و منسوب به ماه)

نوعی باز سفید رنگ و شکاری

یار حضرت مهدی (عج)

یاری دهنده، دوست، پشتیبان، حامی

محکم، پابرجا

خوشبخت، سعادتمند، بهروز

پادشاه روزگار، دارای بخت و روز شاه

نام انوشیروان دادگر، نام قلعه شروان

محبوب، دانا

بخشنده چون خورشید، بزرگوار

شکوهمند، دارای جلال

منسوب به نیک، خوب، نيكو، آدم خوب، شخص صالح، شايسته، خوشی، سعادت

آتشین، زیباروی

دارنده، شان و شکوه

علی‌وار، مانند علی

خوش‌رو، خنده‌رو

اوج، بلندی، (به مجاز) خوب، خوش

تنومند، باشکوه، نام پسر سهراب

نام پهلوان ایرانی، از شخصیت‌های شاهنامه

ترکیب دو اسم محمد و کیان (ستوده و پادشاهان)

ترکیب دو اسم محمد و سام (ستوده و از شخصیت‌های شاهنامه)

سورن، نام سردار دلیر ایرانی

اهورامزدا، نام دیگر سیاره مشتری، نام روز اول از هرماه خورشیدی

معروف، بزرگ، نیک نام

جهان، دنیا، مجموعه سیارات منظومه شمسی

مقدس، پاک، راست گفتار، درست کردار

باشکوه و بزرگ

فرخندگی، خجستگی، مبارکی

مهربانی، لطف

آداب، رسوم، اندیشه، هنر، شیوه‌ی زندگی، شعور، تربيت اجتماعی

نفس کامل و انسان نیکوکار، صاحب گفتار و کردار نیک، از شخصیت‌های شاهنامه