زيباروي، نام گونه اي از آهوان
شبان، چوپان
چابك، تند و تيز، سريع
شریک خوب، صاحب اخلاق و رفتار نیکو
بی مانند، بدون همتا، يگانه
درستكار، صحيح العمل
جاويدان، شادی، خوشحالی
درخت سرو
خورشید زنان، (به مجاز) زن زیباروی
نیرومند، قدرتمند، توانا، دلیر
نقش و طرح های تزیینی، آخرین
ترکیب دو اسم محمد و مهزیار (ستوده و صاحب کوهستان)
راست و درست
افنخار کننده به نیکی، عشوه گری
شایسته، لایق، سزاوار
ترکیب دو اسم محمد و بهراد (ستوده و جوانمرد نیکو)
مانند در، درخشان و روشن
رهنده، رهاشونده
هنگام بهار، فصل بهار
زیبا، مانند عروس
یاری رسان، کمک کننده
ششمین صورت فلکی، خوشه بعضی گیاهان
نوش آذر، نام آتشکده دوم
بصیر، بیننده، آگاه، هوشیار
اسب تندرو و نیرومند
پرنده ای خاکی رنگ کوچکتر از کبوتر، از اصول موسیقی قدیم
دارنده، دارا
منسوب به اصیل، نجیب، پاک نژاد
تابش و روشنی و فروغ
گل چهره، زیبارو، دارای چهره ای مانند گل
دارای ارزش، بهادار، محترم
روشنا، تابنده، زیبا
منسوب به نسیم، باد ملایم، بوی خوش
منطقه ای در کردستان، نام شاعر و نویسنده آلمانی
منسوب به دارا، نام شهری در شیراز و شوشتر
دارنده ی شکوه و جلال، فرهور
برق شمشیر، فروغ و جلا
به یاد بمان، (به مجاز) عزیز و گرامی
دارنده اسب لاغر، نام جهان پهلوان ایرانی
ترکیب دو اسم امیر و پرهام (فرمانروا و فرشته خوبی)
پهلوان مشهور، همسر نرسی پادشاه ساسانی
پرسان، جویان، پرسشگر
دختر آتش، دختری با روی برافروخته
سامان یافته، قابل احترام، مقدس
دارای عشق و محبت، دوستی
پایدار، پاینده، جاوید، ثابت، ماندگار
بسیار شاد، نام همسر داریوش دوم پادشاه هخامنشی
زيبا و تابناک
نام سردار اردشیر دوم پادشاه ساسانی
نام روستایی در نزدیکی رفسنجان
ترکیب دو اسم مهر و آذین (محبت و زینت)
ترکیب دو اسم نازنین و کوثر (باارزش و بخشنده)
حکیم، دانشمند، دانا
نام پسر اردشیر سوم، پادشاه ساسانی
بانوی با وقار، متین، موقر، خوش نظر، خو
همیشه بهار، همیشه جوان، گیاهی که همیشه سبز است
بی نظير، (به مجاز) زيباروی
ارشک
ترکیب دو اسم مهر و آیین (مهربانی و رسم)
سعادتمند، خوشبخت
ترکیب دو اسم سرور و اعظم (بزرگ و بزرگوارتر)
داده خورشید، نام یکی از پادشاهان طبرستان
جایی که آفتاب کمتر به آن بتابد، سایه
دارای نامی زیبا چون گل، لطیف، زیبا
نوعی كاج، صنوبر
نام پرندهای کوچک به رنگ سیاه
ترکیب دو اسم نگین و زهرا (گوهر و نیکو)
یکی از پهلوانان داستانی ایرانی پسر گودرز، داماد رستم و پدر بیژن است
تخلص نعمت سمرقندی شاعر قرن یازدهم
خورشید نورانی
به رنگ گل سرخ، گلگون
نام رشته کوهی که از مغرب ایران تا شرق ترکیه و شمال عراق ادامه دارد
دختر زیبا و محبوب
مغرب، در پهلوي به معني ستاره
همدل، همپایه خورشید
آشکار، روشن، آشکار کننده
منسوب به پاک، طاهر و پاکیزه، تمیز و مرتب
توانایی، قدرت، جرأت، فرصت
دختر شیرین و زیبا
چهر، روی، صورت
داراي خوبي و نيكي
زیباروی و پری پیکر
جنسی از پولاد قيمتی
آريايي، ايراني
زیبا، آراسته، مزین
منسوب به شرمین، شرمین
ملايم طبع
باغبان بويژه نگهبان باغ انگور
بانوی شاد، دختر شاد و سرخش
زیباروی عزیز و گرامی چون چشم
راحت و آرام
گیاهی از تیره ی نعناعیان با گل های سفید
کیهان، جهان، دنیا، گیتی
گیسو، زلف
پیش رونده
ترکیب دو اسم محمد و آرشام (ستوده و نیرومند)
دختر تابنده و شاد
آفریننده ماه
اروند، دارای تندی و تیزی، نام کوهی در جنوب همدان
نام شخصی در داستان وامق و عذرا
گلی که تازه شکفته شده است، دختر جوان
تابناک و دارای فروغ و روشنایی
توانا، نيرومند
بانوی دانا دانشمند یا بانوی پرمهر
صفت سرو، راست، از شخصیتهای شاهنامه
خوشنام، نیک نام
صدای بلند، خروش، آوا
ترکیب دو اسم محمد و فرزاد (ستوده و با جلال)
دختر زیباروی مادر، مایه دلگرمی و روشنایی زندگی مادر
نقش، شکل، تصویر
تند، تیز، چالاک، دلیر، فر، شکوه
دارای اندیشه ی خجسته، مبارک و با شکوه
داراي ناز و غمزه و كرشمهي خوب، خوش و موزون
شادماني و سرور جاويد
نام یکی از سرداران داریوش پادشاه هخامنشی
زیبا و مست کننده
آن که به کشورها و نواحی مختلف جهان سفر می کند
استوار، جاویدان، از نام های پروردگار
ویژگی کسی که چون انار سرخ است و چون ماه زیباست
مرغ سحر، بلبل، ستاره ای که پیش از صبح طلوع می کند
ترکیب دو اسم امیر و بهمن (فرمانروا و نیک اندیش)
ترکیب دو اسم محمد و آریان (ستوده و آریایی)
ترکیب دو اسم محمد و شهریار (ستوده و پادشاه)
مادر، خطاب محبت آمیز به فرزند دختر
ترکیب دو اسم مهر و آرا (مهربانی و زیور)
مهرسا، مهربان و با محبت
(به مجاز) زيباروی ماه مانند
مقدس
بخشنده، دارای همت والا
زیبا و تابان
تازه، جدید
ترکیب دو اسم فاطمه و بهار (رانده شده از آتش و دوره شادابی هر چیزی)
آن که در میان گلها چون خورشید می درخشد
ترکیب دو اسم محمد و پدرام (ستوده و آراسته)
شبيه به نيل
سروین، روسری، چارقد
آمیتیس
ترکیب دو اسم مهر و آفاق (مهربانی و عالم)
ترکیب دو اسم محمد و اشکان (ستوده و منسوب به اشک)
دارنده سخن سزاوار، از شخصیتهای شاهنامه
ترکیب دو اسم امیر و والا (فرمانروا و دارندهی مقام)
نگهبان ماه، مجازا زیبا و مهتاب رو
ترکیب دو اسم محمد و بهنام (ستوده و خوش نام)
ترکیب دو اسم امیر و پویان (فرمانروا و شتابان)
زاده ی شهر، شهری
بی باك و شجاع
در گویش سمنان پونه
آرامش دهنده، خوشبختی دهنده
زيبا روی شاد و خرم
جنگجوي شجاع و زورمند
ترکیب دو اسم سام و راد (آتش و جوانمرد)
ترکیب دو اسم امیر و کیوان (فرمانروا و پادشاه گیتی)