اسم فارسی

👦 اسم پسر فارسی 👧 اسم دختر فارسی 📑 فیلتر کردن اسم ها

بهترین شادی، نیکوی شاد

آن که او را ستوده اند، ستایش شده

بزرگ نام و دارنده ی نامِ شاهانه، (به مجاز) نيكنام

یکرنگ، بی ریا، ساینده

ترکیب دو اسم امیر و پاشا (فرمانروا و بزرگ)

دارنده ی اسب آماده، نام پدر داريوش بزرگ پادشاه هخامنشي

ترکیب دو اسم امیر و شایان (پادشاه و شايسته)

ماه بدن، ماه پیکر، برابر با ماه، (به مجاز) زيبارو

نام موسیقیدان مشهور در زمان خسرو پرویز پادشاه ساسانی

نام قله‌ای معروف از رشته کوه‌های زاگرس در استان فارس

گل، (به مجاز) محبوب و معشوق، (به مجاز) خوب و دوست داشتني

منسوب به آرمین

خداوند، نگهبان جهان، پادشاه، (به مجاز) بزرگ و قدرتمند

آورنده آیین مزدکی در زمان پادشاهی قباد که به دستور انوشیروان او و پیروانش را کشتند

جاویدان، شادمان، خوشحال، از شخصیتهای شاهنامه

ياور و كمك كننده مادر

ترکیب دو اسم امیر و ارشیا (پادشاه و تخت و اورنگ پادشاهان)

شبيه به خورشيد، (به مجاز) زيبارو

ترکیب دو اسم محمد و آرین (ستوده و آریایی)

از شخصیتهای شاهنامه، نام پهلوان ایرانی، شکوهمند، شجاع و دلیر

تداعی‌گر بزرگی، کسی که زیبایی او یاد آور ماه است، دارای چهره‌ای زیبا چون ماه

آنچه به روان انسان شادابی و طراوت می بخشد، جانبخش، مفرح

آن‌ که پیکری زیبا مانند ماه دارد، (به مجاز) معشوق زيبا

منسوب به ايمان، باور، گرایش، اعتقاد

ترکیب دو اسم محمد و آرتین (ستوده و پاک)

آرزومند، متوقع، منتظر

مهربانی و محبت و دوستی مادر، (به مجاز) مهربان و با محبت

شیشه تصویرنما، آیینه

مهرورز، مهربان، دلبر، ستایش، بخشش، با شکوه

(به مجاز) لب گلگون معشوق، گل زيبارو

ترکیب دو اسم فاطمه و نورا (رانده شده از آتش و نورانی)

ترکیب دو اسم فاطمه و یاس (رانده شده از آتش و گلی خوشبو)

منسوب به رامين، دختر خوشحال و بانشاط

فرشته رو، زيبا مثل پری، (به مجاز) زيباروی

نگهبان آرامش، آرامش دهنده

دارای نیای خوب، نیکوتبار، نیک نژاد

ترکیب دو اسم محمد و پوریا (ستوده و بسیار دارنده)

ترکیب دو اسم محمد و نیکان (ستوده و نیکو)

پاك نژاد، زاده نیکی ها، پاک سرشت

زیبا و سرخ روی

با وفا، آن كه يا آنچه به تعهد، دوستی و عشق پای بند باشد

ملاقات، ديدن يكديگر، ديدن، مشاهده، (به مجاز) چهره

آموزگار، معلم، شاگرد، آموزنده، پیشوای دینی در دین زرتشتی

از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر کیقباد پادشاه کیانی

منسوب به یاسمین، گلی خوشبو

منسوب به پری، فرشتگان، (به مجاز) زیبا

خطاب به کسی که مانند جان عزیز باشد، ای جان، ای عزیز

برهان و دلیل

افروز، شهاب، تابان و سوزاننده

شاه سلسله‌ي هخامنشی، پسر و جانشین اردشیر سوم، مؤسس خاندان اشكاني، بزرگ مرد

گل کوکب

شخص محترم و لایق دارای روح بزرگ

ترکیب دو اسم محمد و کیا (ستوده و پادشاه)

ترکیب دو اسم امیر و کسرا (فرمانروا و خسرو)

ترکیب دو اسم محمد و نیما (ستوده و نامور)

دارای شکوه و وقار، (به مجاز) خردمند و دانا، نورانی و با شکوه

آن که چهره ای زیبا چون پری دارد، زیبا رو

مرد مقدس، نام هفتمین پادشاه اشکانی

دارای نقش گل به ويژه گل‌سرخ، گل ریختن بر جایی یا بر سر و پای کسی

چهارمين سرزمين از سرزمين‌های تابعه‌ی پارت

دارنده ی دانش و آگاهی

نام یکی از شخصیت های زن در داستان «خسرو و شیرین» نظامی

نام پسر اردشیر دوم پادشاه هخامنشی

نوعی نیزه کوچک با سر دو شاخه و نوک تیز، نام پسر پیران

ترکیب دو اسم محمد و مهراد (ستوده و جوانمرد)

نوازشِ دل، دلنواز

دارای شکوه و زیبایی گل

ترکیب دو اسم محمد و ارشیا (ستوده و تخت پادشاهی)

ترکیب دو اسم امیر و همایون (فرمانروا و خجسته)

نام دومین ماه از سال خورشیدی، نام سومین روز از هر ماه شمسی در ایران قدیم، نام فرشته ای که نماینده پاکی و نگهبان آتش است

شجاع، دارای جرأت و جسارت

(به مجاز) دارای شكوه و جلال، با شکوه

تخت پادشاهی، (به مجاز) فر و شکوه

دختر توران، نام دختر خسرو پرويز

دوست ترین، دوست داشتنی، نام یکی از شاهدخت‌های با درايت هخامنشی

سر افراز، سربلند، با عزت، بلند مرتبه

با طراوت، تازه، شاد، مسرور

دختری از جنس زر، زیبا

دارای ناز و زيبايي فراوان، (به مجاز) جذاب

گرد آفرید، از شخصیتهای شاهنامه

مانند خورشید، (به مجاز) زيبا رو

خوشنودی و رضایت مندی جاودان

ترکیب دو اسم امیر و سامان (پادشاه و ترتیب)

تحمل، بردباری، صبر، آرام

زیبا و خوشبو، از شخصیتهای شاهنامه، نام همسر بهرام گور پادشاه ساسانی

شبيه به نيل، مثل نيل

پيوستن، عهد و پيمان

آراستن، زيور، زينت و آرايش، آرايش‌كننده، آراينده

ترکیب دو اسم امیر و اشکان (فرمانروا و پهلوان)

نيك چون خوبان و نيكان، دختر زیبا رو

منسوب به ماه، زيبارو

عالم بالا، درگاه قدس خداوند، عالم غيب، جايگاه فرشتگان، سپهر

نام شخصیتی عالم و پارسایی باتقوا

منسوب به ماه، (به مجاز) زيبارو و دوست داشتنی

نام ماه يازدهم از سال ايرانيان در دوره‌ی هخامنشی

روشن، درخشان، بینا، شاد، مسرور، درست‌کار، معتمد

آن که چهره ای سفید و لطیف چون سمن دارد

گردی سیاه رنگ برای آرایش چشم

برجسته، مشهور، بزرگوار، شريف

ترکیب دو اسم نازنین و معصومه (بسیار دوست داشتنی و بی‌گناه)

به نرمی و لطافت پر

ترکیب دو اسم محمد و آرمان (ستوده و آرزو)

ترکیب دو اسم محمد و مهدیار (ستوده و محافظ)

ترکیب دو اسم امیر و سینا (پادشاه و سوراخ کننده)

سرانجام، عاقبت، پايان

امید، آرزو، بشارت دهنده پیروزی

پشتيبان، حامی

نفیس و با ارزش

صاحب هستی و وجود

کنایه از قدرت و خشم ایرانی، نام یکی از سرداران بزرگ ایرانی

دوست و یاورِ نیک منش

از نسل خورشید، زیبا و درخشان

دختر مهربان و با محبت،دختر خورشید

منسوب به ساحل، مرز بين آب و خشكی، کرانه، کنار دریا

ترکیب دو اسم کیا و مهر (پادشاه ومحبت)

برگ گل

نیرو، قدرت

فصل بهار

هدهد ،شانه سر، دوشیزه

دختر زیبا

دارای نقش ، نقش‌دار

سرشناس، مشهور، محبوب

شکر و سپاس

دلسوز

منسوب به صبر

صبح، بامداد

ترکیب دو اسم محمد و سروش (ستوده و پیام آور)

فرزند پهلوان

دختر بزرگان و سروران

پادشاه محبوب و سرور گرامی

دختری با موهایی به لطافت گل

پرهیزکار

ترکیب دو اسم محمد و سامان (ستوده و آرام)

کمک کننده به مادر، یار مادر

آتش، نام آتشکده ی بزرگ ایران

خورشيد خدا، نور خدا

گل زرد

پروانه، فرانک

بي‌مانند، بي‌همتا، یگانه

چیز تازه پدید آمده، بی مانند در گذشته

سربلند، مفتخر

منسوب به ماه، روشن و زیبا همچون ماه

ماه من، زیبارو

فکر، اندیشه

خلاص، رها شونده

ترکیب دو اسم محمد وپویان (ستوده و روان )

بانوی خوش چهره

بانگ بلند، نعره، فریاد

خوشنام

گل طلایی

شانس، اقبال خوب